روزنوشت های صآد

مستغرق در دنیایِ کامپیوتر و سلامت ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تشویش» ثبت شده است

افکار

بسم الله

یادداشت های اینجا را مرور میکنم جز غر زدن چیزی نمی یابم...اینها علاوه بر مطلاب چنل پابلیک تلگرام منست..

میدانم کسی اینجا را نمی خواند.

کسی سری نمی زند

همه می دانند اینجا یکی دارد خودش را از غمها خالی میکند

کمبودش را...

بدبختی هایش را اینجا می نویسد..

حالا بین این گرفتاری ها مانده،آوار شده روی سرم و من سعی میکنم با جریان زندگی پیش بروم بی توجه به هرکدام از این گرفتاری های کوچک و بزرگ ذهنم...

مثلا خبرهای خوب اینکه آقای دکتر خاء اسمم را سیو کرد و گفت من را در پروژه اش به کار می گیرد.

یا دارم درس میخوانم و از گذشته عبرت گرفته ام

البته حسرت هم میخورم...

ولی خب سعی میکنم کمتر حسرت بخورم..

به اپبدمیولوژی و دنیای شگفت انگیزش علاقه مند شدم و کلاسش را دوست دارم.

دارم سعی میکنم هی توی ذهنم سناریویی برا یحل مشکلاتم سرچ نکنم که یک وقت نشود مثل حالا...

حالا ما ادامه می دهیم خدا بزرگتر است.

دلم میخواهد برورم کربلا...پیش امام حسین

حیف

حقیقتا حیف

بابا برای همه کربلا جور میکند الا من؛آقای امام حسین.

من دلم تنگ می شود

نمیدانم قسمتمان می شود کربلای ایران یا خیر...

به هر حال قلبم مشتاق شماست

گذرنامه ام را بر می دارم.

سمت تو از تمامی مردم فراری ام

ای با غریب های جهان آشنا حسین

۰۹ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صآد ...

دو دل اعظم!

بسم الله

من آدم تصمیمهای یکهویی ام...

همین طور آدم پشیمان شدن های یکهویی...

خصلت بدیست ...خوشبحالتان اگر این طوری نیستید.

اگر در چیزی شک داشته باشم ، انگاری برزخ به جانم بیفتد نمیدانم چه کنم...بالا بروم یا پایین چپ بروم یا راست...

عجیب است..

مثال ها فراوانند.. اما یک وقت هایی بوده دلم میگفته نرو ولی عقلم برایش دلیل می آورده چرا اینقدر دستپاچه و مضطرب و نگرانی آسمان که نمی خواهد به زمین بیاید. بعد رفته ام بهم خیلی هم خوش گذشته.

اما ترس اینکه اینجا آنجایی نباشد که باید بروم...این کار آن کاری نباشد که باید بکنم...

این ترس ها و رنج ها .

یک جاهایی خودم را عذاب داده ام با پشیمانی .یک جاهایی هم بقیه را با نظر گرداندن های یکهویی .

به لحظه تغییر میکند .

باز انتخاب که میکنم ، استرس به جانم می افتد که چه شد؟ چه کردی؟ چرا فلان انتخاب را کردی؟ چرا انقدر دستپاچه بازی در اوردی ؟

سخت میگذرد ...

و نمیدانم چه طور بهتر میگذرد .

 خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند.

۰۹ بهمن ۰۱ ، ۱۳:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
صآد ...