بسم الله .

در تنگنای اینکه ما در این خراب شده چه میکنیم...یا چه استادان بی فکری داریم...اگه یه روز من استاد شدم ...

که نوتیف پیامش اومد ...

خوشحال کننده بود،خوشحال کننده تر از تداخلا.

حالا چند ماه بیشتر در این خراب شده بمانم چه میشود...

بگذریم شاید بین انبوه تداخلاتی که همه گفته اند کاری برایشان نمی شود کرد و مسبب تداخلات بسیارتری می شوند... باید یک «به درک» بگویم و جور و پلاسم را چمع کنم و با یک تصمیم یکهویی بروم تهران .

مثلا گردش !!

نمیدانم چه خواهد شد و چه در انتظارم است. اما میدانم تجربۀ جدیدی ست و خوب میگذرد.

میانش لغات اصطلاحات را حفظ میکنم ... بیماری شناسی را ورق میزنم و کمی خوب میگذرانم...

نشریه هم خدابزرگ است .

خدا به من برای برهان صبر دهد . همین .